Shree Gajanan Maharaj Vijay Granth - فصل چهارم
|| Gan Gan Ganat Bote ||
Shree Gajanan Maharaj Vijay Granth

فصل چهارم

دانلود زیرنویس فارسی فیلم God Ganesha
نگاهی اجمالی به فصل

فصل چهارم: Gajanan Maharaj Vijaygranth یک روایت فریبنده است که نشان دهنده معجزات الهی و ایمان راسخ از وقفهای Gajanan Maharaj است.. این فصل به یک رویداد خارق العاده می پردازد که نه تنها ایمان تخصیص دهنده ها را تقویت می کند، بلکه فیض بی حد و حصر Maharaj را نیز نشان می دهد.


بررسی ایمان دیوس

داستان از فصل 4، یک حادثه را روایت می کند که در روز شگفت انگیز Akshaya Tritiya اتفاق افتاده است که توسط مردم وارنا بسیار مورد توجه قرار می گیرد.. در این روز، مردم مراسم هایی مانند Shraddha را انجام می دهند، آب را به اجداد خود ارائه می دهند و روز بسیار خاص و شگفت انگیز است.

داستان با Maharaj در میان کودکان شروع می شود، درگیر در فعالیت های سرگرم کننده.. او تمایل خود را به سیگار کشیدن chilum (یک لوله سنتی) و از کودکان خواست تا آن را برای او آماده کنند.. بچه ها مشتاق بودند که به Maharaj خدمت کنند و شروع به پر کردن chilum با تنباکو کردند.. با این حال، آنها به زودی متوجه شدند که برای روشن کردن آن به آتش نیاز دارند، اما هیچ آتشی در دسترس نیست زیرا کارهای خانگی هنوز شروع نشده است.

بچه ها، نگران و نامشخص، شروع به فکر کردن در مورد اینکه چگونه آنها می توانند آتش را برای chilum Maharaj پیدا کنند.. با دیدن نگرانی آنها، بانکت پیشنهاد کرد که آنها می توانند به جاناکیرام، یک طلا، که معمولا آتش سوزی در فروشگاه خود برای کار خود را.. بچه ها این توصیه را دنبال کردند و به Janakiram رفتند و درخواست کردند تا یک تکه زغال سنگ سوزان برای chilum Maharaj بسوزند.

با این حال، Janakiram نه تنها با درخواست خود شگفت زده شد، بلکه عصبانی شد.. او از دادن آتش به آنها امتناع کرد و گفت که در روز آکشایا تریتیا، او به هیچ کس شلیک نخواهد کرد، به ویژه برای سیگار کشیدن یک شامپانزه.. بچه ها سعی کردند او را متقاعد کنند و توضیح دهند که آتش برای Gajanan Maharaj است که یک قدیس است، اما Janakiram آنها را مسخره کرد.. او از مقدسات گاجانان ماراج سوال کرد و به او به عنوان یک سرگردان محض اشاره کرد که ganja و تنباکو را دود کرد، در اطراف لخت سرگردان شد و آب کثیف نوشید.

جاناکیرام همچنان به ماراج بی احترامی کرد و گفت اگر او واقعا روشن بود، باید بتواند خود را به آتش بکشد و نیازی به درخواست آن نباشد.. او بچه ها را اخراج کرد و آنها را بدون هیچ گونه آتشی به آنها فرستاد.

بچه ها به ماهارا بازگشتند و کل حادثه را روایت کردند.. پس از شنیدن این، ماراد لبخند زد و به آنها اطمینان داد که نیازی به نگرانی در مورد امتناع یااکیرام ندارند.. سپس مارادوم را در دست خود گرفت و بدون اینکه یک بازی یا استفاده از هر آتشی را تکان دهد، به سادگی یک چوب را بر روی chilum نگه داشت.. بانکدارات، با فداکاری و نگرانی، از ماهارا خواست تا لحظه ای صبر کند در حالی که او تلاش کرد تا با کنار گذاشتن چوب، آتش ایجاد کند.

با این حال، Maharaj به آرامی او را متوقف کرد، و به او دستور داد که نه چوب را، بلکه فقط برای نگه داشتن یکی بالاتر از Chilum.. بانکدار اطاعت کرد و همانطور که او چوب را نگه داشت، یک رویداد فوق العاده رخ داد - آتش از چوب به خودی خود آشکار شد، و chilum بدون نیاز به آتش سوزی خارجی روشن می شود.

این رویداد معجزه آسا قدرت الهی Gajanan Maharaj را نشان داد.. این چوب دست نخورده باقی ماند و chilum به طور کامل شعله ور شد و ثابت کرد که یک قدیس واقعی به کمک های خارجی برای تحقق نیازهای خود نیاز ندارد.. آتش عادی نبود؛ تجلی قدرت معنوی ماهاراج بود، شگفت آور همه حاضرند و بر ایمان وقفانش تأکید می کردند


عذاب الهی

داستان از فصل 4 یک رویداد معجزه آسا دیگر شامل Gajanan Maharaj را در طول جشن Akshaya Tritiya توصیف می کند.. این روز با توجه به مردم، بسیار شبیه به اهمیت گل های نوم در روز اول سال جدید است.

داستان با افرادی شروع می شود که برای یک وعده غذایی نشسته اند و یک ظرف ساخته شده از تامارینت در حال خدمت است.. همانطور که آنها در مورد غذا خوردن بودند، آنها متوجه چیزی تکان دهنده شدند - کرم هایی که در ظرف تاماریند می خزند.. این دید باعث انزجار و هرج و مرج بزرگ در میان همه شد و مردم بشقاب خود را رها کردند و تمایلی به خوردن غذا نداشتند.

Janakiram، طلایی که قبلا به Gajanan Maharaj توهین کرده بود، در میان کسانی بود که در حال حاضر بودند.. او متوجه شد که کل غذا به دلیل کرم های موجود در بشقاب تاماری از بین رفته و به شدت دچار مشکل شده است، زیرا او متوجه شد که این نتیجه بی احترامی او نسبت به ماراج است.. جاناکیرام از آتش سوزی در ماه رمضان در اوایل روز امتناع کرد و او را به عنوان یک قدیس بی ارزش اخراج کرد.. او احساس کرد که این حادثه نتیجه مستقیم اقدامات او است.

احساس تاسف و شرم، Janakiram به Bankatlal نزدیک شد و به اشتباهات خود اعتراف کرد.. او توضیح داد که کل وعده غذایی به دلیل کرم های موجود در تامارینت نابود شده است و این تقصیر او بود که پیش از این آتشی برای ماراد ایجاد نکرد.. او اعتراف کرد که او به اشتباه ماهاراج را مورد قضاوت قرار داده و به رسمیت شناخته است که ماراد یک انسان عادی نیست بلکه یک قدیس بزرگ با قدرت عظیم است.

Janakiram که با گناه و پشیمانی غرق شده بود، از بانکدار درخواست کرد تا او را به Gajanan Maharaj برساند تا بتواند برای بخشش درخواست کند.. بانک مرکزی، درک جاذبه وضعیت، Janakiram را به Maharaj برد.

یااکیرام با تواضع و ترس فراوان به ماراج نزدیک شد و پای خود را خم کرد و خواستار بخشش برای بی احترامی او شد.. او اذعان کرد که او با شک به ربانیت، اشتباه بزرگی مرتکب شده و از طریق وعده غذایی ویران شده عواقب آن را متحمل شده است.

Maharaj، در همدردی بی نهایت خود، به Janakiram گفت که ظرف تاماری در واقع خراب نشده است و هیچ کرمی در آن وجود ندارد.. او به جاناکیرام اطمینان داد که بخشیده شده و این حادثه صرفاً آزمونی از ایمان و تواضع بوده است.

برای تعجب همه، هنگامی که دوباره بشقاب تاماری را بررسی کردند، متوجه شدند که کاملاً خوب است، بدون کرم یا هرگونه نشانه ای از فساد.. حادثه قبلی از بین رفته بود، انگار هرگز رخ نداده است.. این معجزه همه را شگفت زده کرد و به سرعت در سراسر روستا گسترش یافت، و بیشتر به عظمت گاجانان ماراج و احترام عمیق مردم برای او بود.

داستان با این درک پایان می یابد که درست همانطور که عطر موک نمی تواند پنهان باشد، عظمت و ربانیت واقعی مانند Gajanan Maharaj را نمی توان پنهان کرد.


داستان بازی Devotee Chandumukin

داستان در اطراف یک وقف به نام چاندوکوشین، که ساکن Shegaon و یک دنبال کننده از Gajanan Maharaj بود، می چرخد.

در ماه بعد از ظهر، یک گردهمایی از عشایر در اطراف مهراج جمع شده بود.. آن ها با احترام به او خدمت می کردند – بعضی از آنها انبه بودند، بعضی از آنها تکه های او را تغذیه می کردند، دیگران او را تحریک می کردند، شیرینی های شکر را ارائه می دادند، او را با garlands تزئین می کردند و با استفاده از چسب های سرد به بدن او.

در آن لحظه، ماراد به چادو گفت که نمی خواهد انبه ها را به او بخورد.. در عوض، او از دو کرستر (یک شیرین سنتی) از چادو (یک ظرف ذخیره سازی) درخواست کرد.

چادو، با دست ها، پاسخ داد که در خانه هیچ شکافی ندارد.. او پیشنهاد کرد که به سرعت تازه ای را برای مادورا بسازد.. با این حال، Maharaj اصرار کرد که او نمی خواهد که کورستر تازه باشد، اما به طور خاص کسانی را از چادو می خواست.. او از او خواست که هیچ عذر و بهانه ای برای آوردن شیرینی به خانه بیاورد.

چاندو به خانه خود تشویق کرد و از همسرش، کانتا پرسید که آیا هیچ شکافی در محل کار باقی مانده است.. کانتا گیج شد و به او اطلاع داد که یک ماه از زمان آکشایا تریتیا، زمانی که او را فریب داده بود، گذشت.. او شک کرد که اگر یک چپ وجود داشته باشد و حتی اگر آنها بودند، ممکن است در حال حاضر بد شده باشند.

چادو اصرار کرد که چک کند، همانطور که دستور ماهارا بود.. کانتی با اکراه شروع به جستجو از طریق ذخیره سازی خود کرد، به یاد آورد که او در واقع یک ماه پیش به کانگرف تبدیل شده بود، و اگر هر کدام باقی مانده بودند، احتمالا تا به حال خراب می شدند.

به تعجب آنها، هنگامی که آنها را باز کردند و گلدان زمین را بررسی کردند که در آن او آنها را ذخیره کرده بود، آنها دو کانستر را پیدا کردند که هنوز تازه و دست نخورده توسط هر قالب و یا خرابکاری، علی رغم زمان که گذشت.

چادو با شادی و قدردانی کنار آمد و به ماههاراج بازگشت و آنها را به او پیشنهاد داد.. ناظران از این معجزه شگفت زده شدند و عظمت گاجانان ماراج را درک کردند که گذشته، حال و آینده را می دانستند.

درست همانطور که لرد راما توت های فروتنانه ارائه شده توسط Shabari، Gajanan Maharaj را پذیرفته kanhole، برکت چادو و خانواده خود را با ارزش معنوی فراوان برای وفاداری خود را.


سفر معنوی Madhav

این داستان سفر معنوی یک Brahmin به نام Madhav از روستای Chincholi، واقع در جنوب Shegaon را توصیف می کند.

Madhav، که بیش از شصت سال داشت، با سن ضعیف شده بود.. در جوانی اش، عمیقاً در امور جهانی گرفتار شده بود که تمام زندگی اش را اشغال کرده بود.. با این حال، او اکنون تنها خود را پیدا کرده و همسر و فرزندانش را از دست داده است.. این از دست دادن عمیق او را از زندگی ناامید کرد و او یک حس جدایی از جهان مادی را توسعه داد.

احساس وزن اقدامات گذشته و پشیمانی او، Madhav شروع به تأمل در چگونگی زندگی خود را غرق در جستجوی جهانی، غفلت از رشد معنوی خود کرد.. او از اینکه هیچ وقت به خدا اختصاص نداده و متوجه شد که در سن پیری هیچ کس به جز خدا به او نزدیک نیست، شکایت کرد.

با این تحقق، Madhav تصمیم گرفت همه چیز را رها کند و به دنبال پناهگاه در پاهای Gajanan Maharaj در Shegaon باشد.. او به Shegaon رفت و با یک حل و فصل محکم، به سرعت در درب Maharaj شروع کرد و هر دو غذا و آب را رد کرد.. تنها دعای او این بود که نام لرد ناریانا را به طور مداوم بخواند.

سریع Madhav یک روز به طول انجامید، اما او در عزم خود باقی ماند، که توجه Gajanan Maharaj را به خود جلب کرد.. ماراد، با دیدن عزم Madhav، به او گفت که چنین اقدام شدید غیر ضروری است و او باید نام خداوند را در زندگی خود گرفته باشد.. Maharaj اشاره کرد که انتظار تا سن پیری برای دنبال کردن معنویت مانند حفر چاه پس از اینکه خانه آتش گرفته بود.

با این حال، Madhav در تصمیم خود پایدار باقی ماند و توصیه Maharaj را مطرح نکرد.. علی رغم تلاش های مردم شگاون، از جمله سر روستا، او را متقاعد به شکستن سریع خود، Madhav از بازپرداخت امتناع کرد.

آن شب، همان طور که ساعت دوم به آن نزدیک شد، یک دید ترسناک پیش از Madhav ظاهر شد – ماهارت یک شکل وحشتناک، شبیه یاما، خدای مرگ.. این شکل از ماراد به سمت Madhav شتاب داد، به طوری که انگار او را بلعید، باعث شد Madhav در ترور فرار کند، ضربان قلب او با ترس کاهش می یابد.

درست هنگامی که Madhav فکر می کرد که او محکوم شده است، Maharaj به شکل اصلی خود بازگشت و با Madhav صحبت کرد و از او پرسید که آیا این شجاعتی است که باید با عواقب اقدامات گذشته اش مواجه شود.. یادآوری امام صادق (ع) می فرماید: «اگر او را تغییر ندهد، او را از او دور می کند.

Madhav، با تجربه تکان داد، از Maharaj خواست تا او را از وحشت قلمرو یاما دور کند و به جای آن به او آزادی ببخشد.. او اذعان کرد که در حالی که او بسیاری از گناهان را جمع آوری کرده بود، اعتقاد داشت که فیض ماراد می تواند آنها را از بین ببرد

Madhav، به رسمیت شناختن گناهان خود و درخواست بخشش Maharaj، درخواست کرد که به قلمرو یاما ارسال نشود.. او خواست خود را برای آزادی بیان کرد و دیگر در چرخه تولد و مرگ گرفتار نشد.. او با تواضع و فروتنی درخواست کرد تا او را از رنج های دنیوی خود رهایی بخشد و او را به Vaikuntha (محل لرد Vishnu) بدهد.

مهراج، شنیدن درخواست صادقانه Madhav، با لبخند پاسخ داد و به او اطمینان داد که آرزویش را به او داده است.. ماراد به Madhav گفت که او دیگر زاده نخواهد شد و از چرخه تولد و مرگ آزاد خواهد شد، بنابراین به رنج های زمینی خود پایان می دهد.

همانطور که کلمات Maharaj با Madhav طنین انداز شد، آگاهی او از بدن فیزیکی او شروع به محو شدن کرد.. Madhav، احساس آرامش و آرامش عظیم، متوجه شد که ارتباط او با دنیای مادی حل شده است.

مردم اطراف Madhav، بی اطلاع از تبادل معنوی بین او و Maharaj، شروع به حدس زدن در مورد وضعیت خود.. برخی فکر می کردند که Madhav به دلیل روزه گرفتن طولانی مدت، عقل خود را از دست داده بود، در حالی که برخی دیگر فکر می کردند که دیوانه شده است.

با این حال، حقیقت این بود که Madhav از طریق فیض Maharaj به آزادی دست یافته بود.. بدن فیزیکی او ممکن است بی جان به نظر برسد، اما در واقع روح او از چرخه تولد و مرگ آزاد شده بود.. سفر او در این جهان به پایان رسید، و او با الهی ادغام شده بود، همه به لطف شفقت و فضل Gajanan Maharaj.

از طریق این داستان، روایت بر قدرت پرستش حقیقی، توبه و فیض دگرگون کننده یک قدیس تحقق یافته مانند Gajanan Maharaj تأکید می کند.


The Vedic Brahmins و Vasant Puja

یک بار، Gajanan Maharaj تمایل به شاگردان خود را برای انجام یک مراسم Vedic معروف به "Mantra Jagar" بیان کرد. او می خواست وودی برمکینز دعوت شود تا Vedas را بخواند، زیرا او معتقد بود که شنیدن Vedas شادی عظیمی را برای الهی به ارمغان آورد.. Maharaj دستورالعمل های خاصی را ارائه داد: «برومها را با تازه سازی هایی مانند پنه، pedha، barfi، نمکی خیس شده و همچنین یک روپیه به آنها بدهید.»

با شنیدن این موضوع، شاگردان نگران و فروتنانه به ماهاراج اطلاع دادند که در روستای خود، Shegaon برای انجام مراسم، هیچ وودی Brahmins در روستای خود باقی نمانده است.. آنها مایل بودند هزینه ها را تحمل کنند، اما تنها نگرانی آنها پیدا کردن Brahmins برای مراسم بود.

امام صادق (ع) به ایشان اطمینان داد و گفت: «خداوند به او سوگند یاد کرد که او را به او معرفی کند.. شاگردان، پر از شادی، بلافاصله شروع به آماده سازی کردند.. آنها یک صد روپیه جمع آوری کردند و تمام اقلام لازم را جمع آوری کردند، از جمله خمیر شنیوود، که آنها با زعفران و اردوور برای مراسم مخلوط شدند.

همانطور که وعده داده شد، در زمان دومین prahar (یک بخش خاص از روز)، Vedic Brahmins وارد Shegaon شد.. این Brahmins به خوبی در آیین های Vedic و می دانستند که روش های صحیح برای انجام Jatela (پیگیری مقدماتی).

اسب بخار با شکوه بزرگ اجرا شد و Brahmins خوشحال بود.. پس از دریافت دیاکشینا (آغاز)، به روستاهای دیگر رفتند.. این حادثه نشان دهنده قدرت الهی قدیسان مانند Gajanan Maharaj بود که آرزویش با فیض لرد رامونات (نام Vishnu) انجام شد.


اخلاق و تداوم:

آخرین آیه اشاره می کند که این عمل انجام Puja Vasant در این روش هر سال توسط بونکاتلال با شور و اشتیاق بزرگ انجام شده است.. حتی امروز، فرزندان او این سنت را در Shegaon ادامه می دهند و میراث را زنده نگه می دارند.


نتیجه گیری

اقدامات معجزه آسا از Gajanan Maharaj و آزمایش های ایمان اختصاصی او در فصل ۴ اهمیت وفاداری بی نظیر را نشان می دهد.. این داستان ها نه تنها الهام بخش فداکاری هستند، بلکه همه چیز را تقویت می کنند و بی تحرکی از Gajanan Maharaj را در زندگی خود تقویت می کنند.

هر معجزه و درس در این فصل کمک به نوار بزرگتر از آموزه های موجود در Vijaygranth، تشویق خوانندگان به تعمیق ایمان و اعتماد خود را در ارائه الهی است.


You can read this in other languages available in the dropdown below.

Amazon Affiliate Links
Amazon Affiliate Links

Explore the latest and most popular products available on Amazon, handpicked for your convenience! Whether you're shopping for tech gadgets, home essentials, fashion items, or something special, simply click the button below to view the product on Amazon. We’ve partnered with Amazon through their affiliate program, which means that if you make a purchase through this link, we may earn a small commission at no extra cost to you. This helps support our site and allows us to continue providing valuable content. Thank you for your support, and happy shopping!